المسیر الجاریه :
قدرت قلم! داستان

قدرت قلم!

شايد براي شما که مي خواهيد اين مقاله را بخوانيد برايتان عجيب باشد که بدانيد تا همين چند مدت پيش در آمريکاي مثلاً متمد ن «برده داري» رسم بوده است! بارها و بارها صحنه هايي که الان مي خواهيم برايتان بازگو...
امتحان عجيب! داستان

امتحان عجيب!

«همانا خداوند به شما امر مي کند که امانت را به صاحبانش برگردانيد و چون حاکم بين مرد م شديد، به عدالت داوري کنيد.» (سوره نساء*آيه 58) ميرزا حسن خان تازه به خانه برگشته بود که خبر دادند پيک حاکم آمده است....
آرزو در پيري داستان

آرزو در پيري

هوا به شدت گرم بود و غلامان با بادبزن هاي بزرگ دو طرف تخت هارون ايستاده بودند و او را باد مي زدند. سراي هارون در سكوت فرو رفته بود. هارون بر تخت تكيه زده و به گوشه اي خيره مانده بود.
قيمت پادشاهي داستان

قيمت پادشاهي

هارون لبخندي زد و با قدم هاي کوتاه کنار بهلول ايستاد. دستش را روي شانه بهلول گذاشت و گفت: دوست دارم امروز پندي به من دهي که آن را آويزه گوشم کنم و اين پند را هرگز از ياد نبرم.
لطفا؛ حلقه ام را برگردان داستان

لطفا؛ حلقه ام را برگردان

-نمي دونم به خدا... (با خجالت مِن مِني کرد و ادامه داد) ببين مرضيه جون، خدا را شکر پدرت که مرد دارائيه، بگو يخچالت را عوض کنه تا دهن مادرم بسته بشه و بذاره بريم سر زندگيمون.
باران اشك داستان

باران اشك

بانو سكينه در دوران جواني در كربلا حاضر شد. او به همراه پدر و برادرانش و ديگر افراد اهل بيت(ع)در آن واقعه ي دردناك حضور يافت. حضرت سكينه كه در روز عاشورا مصيبت ديده ي، برادران، عموها و عمو زادگان خود بود،...
مغلوب داستان

مغلوب

آقاي معتدل براي مرتبه ي سوم، سه دسته اسکناس روي ميزش را شمارش کرد. همه اش بيست توماني و پنجاه توماني و صد توماني بود که جمعاً يک صد و بيست هزار تومان مي شد. اما همين مبلغ اندک باعث شده بود که او از حقوق...
غريب آشنا داستان

غريب آشنا

همه چيز از جنس سؤال است !. ... ابهام و ايهام. آنهم بدون هيچ گونه پاسخ و شرح وايضاح ! پس پاسخها چه شده اند؟! گفت: «سلام!... عصر بخير» و نشست کنار صندلي من. خوب مگر مجبورم سلامش را جواب دهم؟.... هان!......
ما منتظريم ! داستان

ما منتظريم !

راستي مي دانيد از جمله اموري که به وسيله ي آن، حق صاحب الامر (ع) و ساير امامان معصوم (ع) ادا مي شود، گريستن در مصيبت مولايمان، حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) است ؟ امام صادق (ع) در فضيلت گريستن بر امام حسين...
به کجا چنين شتابان ؟ داستان

به کجا چنين شتابان ؟

کمتر پيش مي آمد در خيابان هاي شهر به جنجال و هياهوي اطرافم توجه کنم، خصوصاً در آن ايام که افکارم را حقيقتي بزرگ، که به آن دست يافته بودم، مشغول کرده بود، اما واقعاً امروزچه خبر است ؟ شايد هم هر روز همين...