المسیر الجاریه :
دگر تحمل درد فراق ، ممکن نیست مهدوی

دگر تحمل درد فراق ، ممکن نیست

دگر تحمل درد فراق ، ممکن نیست<br /> کجاست مرهم این زخم ؛ زخم کاری ما ؟<br /> آقا ! کدام جمعه ، دلت سبز می ‌شود ؟<br /> خون شد دلم ز درد و به درمان نمی‌ رسد<br />
دیگر ، قرار بی تو ماندن نیست با ما مهدوی

دیگر ، قرار بی تو ماندن نیست با ما

دیگر ، قرار بی تو ماندن نیست با ما<br /> کی می ‌شود به رویت ، چشم یاران ؟<br /> نه من ، که پیش نگاهت ، جهان به خاک افتد<br /> زمین به سجده درآید ، زمان به خاک افتد<br />
غزل ‌تر از غزل انتظار من ، برگرد مهدوی

غزل ‌تر از غزل انتظار من ، برگرد

غزل ‌تر از غزل انتظار من ، برگرد<br /> ابر ستاره شب های تار من ، برگرد<br /> کرشمه ‌ای کن و چشمی خمار و در عوضش<br /> تمامی هستی و دار و ندار من ، برگرد<br />
تو به هر جمعی چو شمعی جلوه ‌گر مهدوی

تو به هر جمعی چو شمعی جلوه ‌گر

تو به هر جمعی چو شمعی جلوه ‌گر<br /> من به کنج غم ، پریشان تا به کی ؟<br /> در خم چوگان زلفت ای صنم<br /> همچو گوی افتان و خیزان تا به کی ؟<br />
دور از روی تو ای جان تا به کی ؟ مهدوی

دور از روی تو ای جان تا به کی ؟

دور از روی تو ای جان تا به کی ؟<br /> زآتش عشقت گدازان تا به کی ؟<br /> گل عذارا بر امید صبح وصل<br /> مبتلی شام هجران تا به کی ؟<br />
برهم زنید یاران این بزم بى صفا را مهدوی

برهم زنید یاران این بزم بى صفا را

برهم زنید یاران این بزم بى صفا را<br /> مجلس صفا ندارد، بى یار مجلس آرا<br /> بى شاهدى و شمعى هرگز مباد جمعى<br /> بى لاله شور نبود مرغان خوشنوا را<br />
می بارد از فراقت، خونابه از دو دیده مهدوی

می بارد از فراقت، خونابه از دو دیده

می بارد از فراقت، خونابه از دو دیده<br /> چون خال هندوی تو، جان‌ها به لب رسیده<br /> ای باغبان هستی، بنگر به گلستانت<br /> دست جفای دوران، گل دسته دسته چیده<br />
شد سینۀ آئینۀ آدینه‌ام‌ مجروح‌ مهدوی

شد سینۀ آئینۀ آدینه‌ام‌ مجروح‌

شد سینۀ آئینۀ آدینه‌ام‌ مجروح‌<br /> ای التیام‌ ندبه‌های صبح‌ عرفانی<br /> باز آی! ای احساس‌ باران‌ بر کویر کال<br /> ‌ ای یوسف‌ گمگشتۀ دل‌های کنعانی
سرد و خموشم‌ من‌، برای تو دلم‌ تنگ‌ است‌ مهدوی

سرد و خموشم‌ من‌، برای تو دلم‌ تنگ‌ است‌

سرد و خموشم‌ من‌، برای تو دلم‌ تنگ‌ است‌<br /> تا کی به‌ زیر ابرهای صبر می مانی؟<br /> درد نهان‌، سر مگو، راز مپرس‌ من<br /> بهتر ز من‌ می دانم‌ ای آقا که‌ می دانی
کی می رسی ای دادخواه‌ داد مظلومان‌؟ مهدوی

کی می رسی ای دادخواه‌ داد مظلومان‌؟

کی می رسی ای دادخواه‌ داد مظلومان‌؟<br /> تا آدمیت‌ را دوباره‌ زنده‌ گردانی<br /> ای انتهای ظلمت‌ شب‌های بی ایمان‌<br /> شرقی ترین‌ خورشید عالمتاب‌ ربّانی