المسیر الجاریه :
کلبه عمو توم
خانم هريت بيچر استو در 14 ژوئن 1811 در قرية ليچفيلد در استان كنتاكي در خانوادهاي مذهبي متولد شد. او هفت برادر و دو خواهر داشت. برادرانش همگي وارد خدمات مذهبي شدند و خواهر بزرگترش مدير يك دبستان بود. هريت...
خوشههای خشم
جان اشتاين بك (1968 ـ 1902) داستاننويس آمريكايي دو دورة متفاوت از زندگي را تجربه كرد: در دورة اول بسياري آثارش در حمايت از رنجبران و فقيران بود: آثاري همچون خوشههاي خشم در 1939 (که انتشار آن مالکان و...
الیور تویست
چارلز جون هافام ديکنز (Charls John Hoffam Dickens)، (1812 ـ 1870 م) داستاننويس انگليسي چون پدرش به سبب قرضي که داشت به زندان افتاد او از 13 سالگي مجبور به کار در يک کارگاه واکسسازي شد
اين کار سخت و...
آرزوهای بزرگ
پيپ هنگامي كه كودكي بيش نبود و نميتوانست نام كامل خود را كه «فيليپ پيريپ» بود بر زبان بياورد خود را پيپ معرفي كرد.
او پدر و مادر و برادرانش را از دست داده بود و اكنون با خواهرش و همسر او جو گارجري كه...
بابا لنگ دراز
جين وبستر (1876ـ1916 م) بانوي نويسندة آمريكايي وي در نيويورك در خانواده اي ادب دوست و اهل مطالعه به دنيا آمد. پدر جين يكي از ناشران معتبر نيويورك بود و دايياش «مارك تواين» نويسندة معروف و ارزشمندي در...
بهار عاشيقي
«آويخته تار رگبار، بر پود برفبار/ بر نقش خاطرم، ياد تو ميكند/ آغاز اين بهار» زندهياد عمران صلاحي.
آغجاگول همانطور که خود را در آيينه تماشا ميکرد، دستي به سر و موي سفيدش کشيد و با خود زمزمه کرد:...
برف و باران نمی بارد
هر روز مردهاي متينآباد، غم زده و پريشان، كنار ديوار رو به آفتاب زمستاني دور هم مينشستند و از بي آبي ميناليدند. آسمان صاف و آفتابي بود؛ انگار، زمستان جايش را با بهار عوض كرده بود. مردم آبادي كه خرج خود...
پینوکیو
کارلو لورنتزینی معروف به کلودی (1890ـ 1826) در خانوادهای تهیدست در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. پدر و مادرش خدمتکار بودند و ارباب آنها خرج تحصیلات او را داد. کلودی ابتدا میخواست کشیش شود ولی چون احساس...
پژواک در سواد کوه
هيچوقت بدش را نخواسته بودم، پرشر و شور بود سرتق بود، اما خوشصدا. بخصوص صدايش به هنگام خواندن سرود صبحگاهي بر صخره مشرفِ بالاي روستا طنينانداز ميشد. سرود با صداي او و همخواني شاگردان مدرسه اجرا ميشد...
ماكسيما
چه عجب! بالاخره جلسهشان تمام شد. اِ اِ اِ اِ! هر چه ميگويم پوران، پوران حتي سرش را برنميگرداند، بگويد خرت به چند. انگار نه انگار كه من شوهرش هستم.
پوران به طرف پاركينگ ميرود. مردد ميمانم. از يك...