المسیر الجاریه :
مير من خوش ميروي کاندر سر و پا ميرمت
مير من خوش ميروي کاندر سر و پا ميرمت خوش خرامان شو که پيش قد رعنا ميرمت
گفته بودي کي بميري پيش من تعجيل چيست خوش تقاضا ميکني پيش تقاضا ميرمت
اي غايب از نظر به خدا ميسپارمت
اي غايب از نظر به خدا ميسپارمت جانم بسوختي و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زير پاي خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت
اي هدهد صبا به سبا ميفرستمت
اي هدهد صبا به سبا ميفرستمت بنگر که از کجا به کجا ميفرستمت
حيف است طايري چو تو در خاکدان غم زين جا به آشيان وفا ميفرستمت
يا ليت شعري حتام القاه
حافظ چه نالي گر وصل خواهي يا ليت شعري حتام القاه
گر تيغ بارد در کوي آن ماه خون بايدت خورد در گاه و بيگاه
عيشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله عيشم مدام است از لعل دلخواه
گه جام زر کش گه لعل دلخواه اي بخت سرکش تنگش به بر کش
خنک نسيم معنبر شمامهاي دلخواه
که در هواي تو برخاست بامداد پگاه خنک نسيم معنبر شمامهاي دلخواه
که ديده آب شد از شوق خاک آن درگاه دليل راه شو اي طاير خجسته لقا
اي پيک راستان خبر يار ما بگو
اي پيک راستان خبر يار ما بگو
گلبن عيش ميدمد ساقي گلعذار کو
باد بهار ميوزد باده خوشگوار کو گلبن عيش ميدمد ساقي گلعذار کو
گوش سخن شنو کجا ديده اعتبار کو هر گل نو ز گلرخي ياد هميکند ولي
خط عذار يار که بگرفت ماه از او
خوش حلقهايست ليک به در نيست راه از او خط عذار يار که بگرفت ماه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او ابروي دوست گوشه محراب دولت است
مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
نگارين گلشنش روي است و مشکين سايبان ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستي