المسیر الجاریه :
بعداز وقوع داستان

بعداز وقوع

هيچ کس باورش نمي شد کسي زنده مانده باشد آن هم 19روزبعد از وقوع.آن هم يکه آدم مسن. ولي اومانده بود. ازوقتي زنده بيرون آمده بود، انگشت نما شده بود. همه مي گفتند بچه ها وجوان ها جان دادند اما يک پيرزن 84...
خوشبخت داستان

خوشبخت

پادشاهی پس از اينكه بیمار شد گفت : « نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند». تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. تنها...
تازه وارد داستان

تازه وارد

استان قم به لحاظ منطقه کويري بودن، چقدر گرم و طاقت فرساست. خصوصاً اگر وسيله نقليه شخصي نداشته باشي و در يک روز تعطيل قصد سفر از اين استان به استان ديگري داشته باشي. آن هم با اتوبوسهاي عبوري! «اصفهان،...
لبخند ناتمام داستان

لبخند ناتمام

ننه، اصلاً همه ش تقصير تو بود که از اون اول به اين ناصر گره اين قدر رو دادي! اگه گذاشته بودي همون روزاي اول روشو کم کنم، حالا اين طور گردن کلفتي نمي کرد. هر وقت اومدم بگم: «ناصر...» بلافاصله جاده مرا کوفتي...
قصه پر غصه ی جبار از ناگفته های خیابان داستان

قصه پر غصه ی جبار از ناگفته های خیابان

صدای زنگ ساعت مچی گوشش را نوازش می کند به آرامی بلند می شود یک مقدار خودش را به این طرف و آن طرف می تاباند بعد می رود دست و صورتش را می شوید و می رود سراغ انباری. جایی کوچک که وسایل کارش را آن جا میگذارد....
فتيال قرمز داستان

فتيال قرمز

يکي بود، يکي نبود، در سال هاي نه خيلي دور، پسر کوچولويي به اسم بهمن با خانواده اش در يک روستاي سرسبز زندگي مي کردند. بهمن گاهي از خانه بيرون مي آمد و با دوستانش بازي مي کرد. وقتي گرسنه مي شد به خانه همسايه...
بی نما داستان

بی نما

- تو هم اگه بودی ، همین کار رو می کردی . می دونی آبجی ، من خودم نبودم ، شده بودم اونی که بابا و عمه می خواستند. رفتم داخل دستشویی پارک و لباس های پسرعمه ام رو پوشیدم. هیچ کس نبود. فقط در یکی از سرویس ها...
تاجر داستان

تاجر

پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه می رفت تا اینکه بالاخره به قصری زیبا برفراز کوهی رسید . مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی می کرد . بجای اینکه با یک مرد مقدس روبرو شود وارد تالاری شد که جنب...
انیشتین داستان

انیشتین

انيشتين برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به...
تلفني به خدا داستان

تلفني به خدا

حکایتی که مطالعه می فرماييد همگی توسط استاد محمد علی مجاهدی ( از شاگردان جناب شيخ جعفر مجتهدی ) و به نقل از جلد دوم کتاب در محضر لاهوتيان آمده است که به دلیل نکات برجسته اخلاقی تقدیم می گردد. تلفني كه...